دلم شیطونی میخاد!
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ب.ظ
تو پیاده روی همسری میگه: هووووم چه خبر بهار؟
میگم: هیچی یکم کسلم!
میگه:به خاطر هواست دیشب هی گرم و سرد شد بدن ادم تو خواب کرخت میشه ادم
کسل میشه منم اینشکلیم
میگم: دیروزم اینشکلی بودم...فک کنم از تنهایی! کاش یکی بود ادم باهاش رفت و امد
میکرد یکم حسودی میکرد یکم غیبت میکرد یکم چشم و همچشمی میکرد...والا!!
میخنده میگه:ها بگو دلت شیطونی میخاد
میگم: اره دیگه....
میگه: شهرای بزرگ اینشکلی دیگه کسی کاری به کسی نداره...حالا شمال
ببین فلانی و فلانی و فلانی همش باهمن...همش درگیر همن...اونم سخت ها
میگم: اره بابا...همش تو نخ همن و تو کار هم دخالت میکنن
باید خودمو سر گرم کنم...برا خودم کاری کنم....
میگه: یه دور دیگه بزنیم....یکم کالری بسوزونیم
میگم: باشه.....
- ۹۴/۰۷/۰۷